کد مطلب:50527 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150
«و اكرم نفسك عن كل دنیه و ان ساقتك الی الرغائب، فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا. و لا تكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرا.»[1] . بزرگوارتر از آن باش كه به پستی تن دهی هر چند كه تو را به مقصودت برساند، زیرا نمی توانی در برابر آنچه از شخصیتت در این راه از دست می دهی جایگزینی به دست آوری و بنده ی دیگری مباش در حالی كه خدایت آزاد آفریده است. [صفحه 295] امیرمومنان (ع) در همه ی امور بر حفظ كرامت مردمان تاكید می كرد و اجازه نمی داد مناسبات خلاف كرامت انسانی باب شود. نصر بن مزاحم منقری روایت كرده است كه پس از بازگشت امام علی (ع) از پیكار صفین به كوفه چون حضرت بر تیره ای از قبیله ی همدان می گذشت، حرب بن شرحبیل شبامی از خانه ی خود به سوی امام (ع) آمد و به گفتگو درباره ی كشته شدگان و نحوه ی عزاداری زنان آن تیره پرداختند و حرب همچنان كه علی (ع) سواره می رفت، پیاده در ركابش راه می سپرد. پس امام (ع) به او فرمود:[2] . «ارجع، فان مشی مثلك مع مثلی فتنه للوالی و مذله للمومن.»[3] . باز گرد كه پیاده رفتن چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی است و خواری مومن. امیرمومنان (ع) با هر گونه مناسباتی كه صورتی از خواری انسانی در آن بود، مخالفت می كرد و این گونه مناسبات را به زیر پا می گذاشت. شریف رضی نمونه ای بسیار درس آموز را آورده است: (و قال علیه السلام و قد لقیه عند مسیره الی الشام دهاقین الانبار، فترجلوا له و اشتدوا بین یدیه، فقال:) «ما هذا الذی صنعتموه؟ (فقالوا: خلق منا نعظم به امراءنا، فقال:) و الله ما ینتفع بهذا امرواوكم! و انكم لتشقون علی انفسكم فی دنیاكم و تشقون به فی آخرتكم. و ما اخسر المشقه وراءها العقاب و اربح الدعه معها الامان من النار!»[4] . (و چون دهقانان انبار[5] . هنگام رفتن امام به شام او را دیدند، برای وی پیاده شدند و پیشاپیشش دویدند. فرمود:) این چه كار بود كه كردید؟ (گفتند: عادتی است كه داریم و بدان امیران خود را بزرگ می شماریم. فرمود:) به خدا كه امیران شما از این كار سودی نبردند و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افكنید و در آخرتتان بدبخت می گردید. و چه زیانبار است رنجی كه كیفر در پی آن است و چه سودمند است آسایشی كه با آن از آتش امان است. تمام شئون تربیتی باید از كرامت برخوردار باشد تا آدمیان را به سوی مقصد آفرینششان رهنمون شود و آنان را در فضای آزادی از هر آنچه آدمی را به دنائت و حقارت [صفحه 296] می كشاند، به والاییهای تربیت فطری متصف نماید. و رسالت همه ی انبیای الهی و اولیای ربانی همین بوده است. بنده ی حق مرد آزاد است و بس امیرمومنان (ع) در نامه ای كه پس از بازگشت از نهروان نوشت و فرمان داد هر روز جمعه برای مردمان بخوانند،[7] درباره ی این حقیقت چنین آورده است: «ان نبی الله- صلی الله علیه و آله- قال: «الولاء لمن اعتق.» فجاء رسول الله- صلی الله علیه و آله- بعتق الرقاب من النار و اعتقها من الرق. فكان للنبی- صلی الله علیه و آله- ولاء هذه الامه و كان لی بعده ما كان له.»[8] . پیامبر خدا (ص) فرمود: «ولایت از آن كسی است كه آزاد ساخته باشد». رسول خدا (ص) برای آزاد ساختن گردنها از آتش آمد و انسانها را از قید بندگی (غیر خدا) آزاد كرد، بنابراین ولایت این امت را پیامبر دارد و هر حقی كه او داشت پس از او از آن من است. كسی می تواند مردمان را در بستر كرامت، تربیت نماید كه زنجیرهای دنائت و حقارت را از گردن و دست و پای آنان بگشاید و از این رو پیامبر اكرم (ص) فرمود: «من كنت مولاه فعلی مولاه.»[9] . هر كه را من مولای اویم، علی مولای اوست. زین سبب پیغامبر با اجتهاد گفت هر كه را منم مولا و دوست كیست مولا آن كه آزادت كند چون به آزادی نبوت هادی است ای گروه مومنان شادی كنید هر چه آدمی به رتبه ی بالاتری از آزادی دست یابد و در پرواپیشگی تلاش بیشتری نماید، به كرامت افزونتری نایل می گردد. امیرمومنان (ع) در ضمن خطبه ای فرموده است: [صفحه 297] «فمن اخذ التقوی... هطلت علیه الكرامه بعد قحوطها.»[11] . پس آن كه به تقوا كوشد، باران پیوسته ی كرامت از پس بازایستادن بر او ببارد. پرواپیشگی كه محصول معرفت و عمل صالح است، پوششی است كه آدمی را از دنائت و حقارت حفظ می كند و به اعتلای روحی و اصل می نماید و این مایه ی اصلی كرامت آدمی است، چنانكه امیر بیان، علی (ع) بدان اشارت فرموده است: «لا كرم كالتقوی.»[12] . كرامتی چون پرواپیشگی نیست.
با توجه به آنچه ذكر شد، كرامت اساس تربیت آدمی است و باید زنجیرهای نفی كرامت انسان را از دست و پای او گشود تا بتواند در بیكران كمالات انسانی پرواز كند و به آنچه باید نایل آید. امیرمومنان علی (ع) در وصیتنامه تربیتی خود به فرزندش حسن (ع) چنین فرموده است:
ملك و آیینش خداداد است و بس[6] .
نام خود و آن علی مولا نهاد
ابن عم من علی مولای اوست
بند رقیت ز پایت بر كند
مومنان را ز انبیا آزادی است
همچو سرو و سوسن آزادی كنید[10] .
صفحه 295، 296، 297.